شهدا شرمنده ایم خاطرات مردان بی ادعا
| ||
|
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، در پنجشنبه شبی به تاریخ 16/7/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه چند نفر از همرزمانش چون شهیدان غلامحسین توسلی ،بیژن گرد ،نصراله شفیعی ،مجید مبارکی ،آبسالانی ،محمدیها مانند همیشه دل به دریا زدند. اما این بار با دفعات دیگر فرق داشت. عملیاتی قرار بود انجام شود که تاکنون نظیر آن رخ نداده بود. قرار بود در این عملیات شهید مهدوی و دیگر دوستانش یک ناو آمریکایی را برای همیشه سر جایش بنشانند. در همین گیر و دار بود که ابتدا رادار پایگاه فرماندهی از سوی بالگرد آمریکایی منهدم شد و ارتباط ناو گروه با مرکز به کلی قطع شد ،شهید مهدوی بلافاصله نیروهای تحت امر خود را جهت انجام عملیات مقابله به مثل فراخواند. چند دقیقه از انهدام رادار نگذسته بود که یکی از شناورهای ناو گروه هدف موشکهای دشمن قرار گرفت. در این لحظه شهید مهدوی با یک موشک استینگر و با فریاد " یا زهرا " یکی از بالگردهای MS6 را هدف گرفت و آن را در آسمان متلاشی کرد. تعدادی از یاران نادر همچون شهید توسلی همان لحظه به شهادت رسیدند. و تعدادی دیگر چون خود نادر مهدوی به دست آمریکاییها اسیر می شوند. نادر و بیژن گرد بر عرشه ناو جنگی"یو.اس.اس.چندلر" به شدت مورد شکنجه قرار می گیرند و سینه هایش با میخهای بلند آهنین سوراخ می شود و بدین ترتیب مظلومانه به شهادت می رسند. آنچه می خوانید قطعه شعری است از «غلامحسین دریانورد» در وصف این دریادلان شهادت طلب.
*حماسه دریا مردان
بنام خداوند دریا و مهر که عشق آفرید و دل و باغ شعر
خداوند موج و خدای احد خداوند جزر و خداوند مد
خداوند ساحل، خداوند آب خداوند مهشید و شبهای ناب
خداوند «آدم»، خداوند«نوح» خداوند جسم و خداوند روح
خداوند«موسی» خداوند«نیل» پدیدآور«زمزم» و«سلسبیل»
خداوند«یونس» خداوند«حوت» خداوند بخشنده لایموت
خداوند«ماهی» خداوند«عوج» خداوند قعر و خداوند اوج
خداوند صلح و خداوند رزم خداوند سوگ و خداوند بزم
خدای پلنگ و خدای نهنگ خدای جهاد و خداوند جنگ
خدایی که صید و صدف آفرید خدایی که تیر و هدف آفرید
خداوند مردان میدان درد و دریادلان دلیر نبرد
به نام خدایی که داغم دهد و از خون شروه چراغم دهد
چراغی که روشن کنم شعر را به پاس چراغانی لالهها
به یاد دلیران«خیبر»گشا شهیدان دریایی کربلا
به یاد شهیدان«اروندرود» دلیران غواص بحر کبود
شهیدان مظلوم«هورالعظیم» شهیدان شیدایی این حریم
به یاد شب«کربلای چهار» به یاد عزیزان دریا تبار:
«بیا بار دیگر روایت کنیم زمردان دریا حکایت کنیم
دمی با دو بال غزل-مثنوی به شهر شهیدان عزیمت کنیم
به سمت خروشان امواج عشق قلمهای خود را هدایت کنیم
صمیمانه در کنجی از شعر خود ز دلهای تنها حکایت کنیم
به کوی شهیدان شبی سر زنیم به گلهای لاله محبت کنیم
لباس بسیجی بپوشیم و سبز قدم در قدم عزم خدمت کنیم
پر از مثنویهای پرپر شویم «و با لاله تجدید بیعت کنیم»
و از«مهدویهای» دریا تبار «برای دل خود حکایت کنیم»
ز آنان که در خون خود خفتهاند حدیثی چنین لالهگون گفتهاند
کسانی که بوی خدا داشتند به سر شوق کربوبلا داشتند
صمیمانه مردان پرپر شده ز بوی بهشتی معطر شده
ز مردان دریایی جبههها دلاور دلیران بیادعا
کسانی که در اوج و در شیب موج شتابان شتافتند شب فوج فوج
شهیدان دریا دلیران عشق شجاعان بندر شهیدان عشق
یکی«نادر»عرصه عشق و شور یکی«بیژن گرد» دریای نور
شهیدی دگر«آبسالان»پاک «خداداد» عشق و شکوفای خاک
«غلامحسن» لالهی دیگری از این صحنه سرخ حق باوری
دلاور یل رزم والفجر هشت غزلخوان پر شور دریا و دشت
کجایی تو ای مرد«دارا» درد خطر پوی امواج دریای مرد
کجایی تو ای مرد«والفجر چار» گل باغ«گیشان» شقایق تبار
«رئیسی»گل پرپر دیگری ز پروردهی مکتب حیدری
پر از لحظههای حسینی پسند پر از عشق و لبخند و باران روند
«شفیعی» یلی آسمانی سرشت گلی دیگر از«نعمتآباد خشت»
دلش ناخدای بزرگ سفر دلیر نبرد و جهاد و خطر
حضورش چنین جاری موجهاست دلش پرپر بقعهی کربلاست
از اسطوره مردان دیگر«مجید» که در رزم آخر به ساحل رسید
سفر کرد و از پیش ما رخت بست چنین آسمانی از این جای پست
دلاور، شجاع«مهدی» پاکباز گلی دیگر از شاخههای نماز
یلی دیگر از جبهههای ستیز دلاور دل سنگر و خاکریز
بیا و ببین«نادر مهدوی» از این پنجره و از این مثنوی
دلاور، یلی از تبار «حنین» و سرسختیش مثل«خالو حسین»
شهیدی که از همت سبز او و از غیرت و هیبت سبز او
شهابی رها شد«بریجتون» شکست چنین قامت دشمن دون شکست
شهیدی که از تیره آب بود و از باده لاله سیراب بود
بلند همت و آسمانی سرشت یقیناً یکی از دیار بهشت
شبی بود و دریا نخوابیده بود و گویی که خواب خطر دیده بود
شبی بود و دریا دلی زنده داشت نگاهی عمیق و فریبنده داشت
و دریا پر از بوی«بوسلمه» بود پر از کینه دشمنان عنود
شبی بود و دریا چنین بیقرار و با موج سنگین دلی همجوار
شبی بود و دریا و ماه تمام و دریادلانی به یاد امام
شبی بود و بوی زلال خدا صدای غریب و کمیل و دعا
شبی خلوت و بوی دریا و عشق شبی پر ز عرفان و معنا و عشق
شبی بود و عطر دعا میوزید نسیمی ز دشت بلا میوزید
شبی پر ز توفان و ایمان نوح شبی پر ز فردای فتحالفتوح
شبی اینچنین رو به دریا شدند برای شهادت مهیا شدند
به سوی سپیده رهایی شدند شبی لالهآسا خدایی شدند
شبی در سفر راهیان خطر به سوی حماسه، به سوی خطر
به دل ذکر و یاد خدا داشتند به سر شوق کربو بلا داشتند
شبی بود و شد عرصهی جنگ و خون نبردی در آن وسعت نیلگون
ز یک سو دلیران بندرنشین ز سوی دگر لشکر ضد دین
ز یک سو صف صخره مردان بحر ز سوی دگر مستبدان دهر
ز یک سو شب و شعلههای نگاه ز سوی دگر«بالگردی» سیاه
به سوی فراز خطر تاختند در این ره چنین جان خود باختند
دلیران«طارق»نشین نبرد شهادت گزینان دریانورد
خطر بود و ایمان و شوری غریب شب و دست پیدای«امنیجیب»
خطر بود و دریا و موج و جدال فضا عرصهی پتْ پتِ«چرخ بال»
چکاچک، صدای فلز در هوا سکان، قایق و موشک و«دوشکا»
خطر، حادثه، ناگهان انفجار کمین، شور شب، نالهی تیربار
کران تا کران شعلههای خطر خطر، صاعقه، موجها شعلهور
شب تیره، دشمن، شقاوت، ضلال تعفن، شرر، لاشه«چرخبال»
شجاعت، شهادت، حضوری زلال حماسه، خدا، آیههای وصال
شبی بود و شد بستر عاشقان شبی مثل هر شب ولی دُرفشان
شبی اینچنین کربلایی شدند چنین پر کشیده خدایی شدند
دلیرانه بر خصم دون تاختند ز شوری دگر جان خود باختند
شهیدان دریایی پاسدار شقایق تباران سبز بهار
شهیدان امواج عشقی زلال به خون خفتگان شجاع جدال
حماسیترین چهرههای نبرد دلاور ستیزان مردان مرد
چنین سرفرازان ساحل شدند و« نیروی» دریایی دل شدند انتهای پیام/ب نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview'); |